Appearance
Use device theme  
Dark theme
Light theme

What does سست mean in Farsi?

English Translation
More meanings for سست
loose adjective
شل, گشاد, لق, هرزه, ول
weak adjective
ضعیف, ناتوان, کم دوام, لاغر, کم زور
frail adjective
نحیف, شکننده, بی مایه, زود گذر, نازک
flimsy adjective
شل و ول, بی دوام
slack adjective
شل, ضعیف, پشت گوش فراخ, فراموشکار, کند
feeble adjective
ضعیف, ناتوان, عاجز, نحیف, کم زور
sluggishly adverb
سست
languid adjective
بی حال, اهسته, ضعیف
shaky adjective
لرزان, متزلزل, ضعیف, لرزنده
lax adjective
سهل انگار, اهمال کار, لینت مزاج, شل, ول
flabby adjective
شل و ول, دارای عضلات شل, نرم
floppy adjective
شل, نرم, مسخره وار
indolent adjective
تنبل
lazy adjective
تنبل, کند, درخورد تنبلی, بطی ء, کندرو
sleazy adjective
شل
feckless adjective
بی اثر
supine adjective
تاق باز, بی حال
insecure adjective
ناامن, متزلزل, غير مطمئن, غیر قطعی, غیرمحفوظ
slow adjective
کند, تدریجی, اهسته, تنبل, کودن
slender adjective
بلند و باریک, باریک, ضعیف, کم, قلیل
flaccid adjective
شل و ول, چروک شده, اویخته
lethargic adjective
بی حال
idle adjective
تنبل, بیهوده, عاطل, بی کار, بی اساس
groggy adjective
مست, تلو تلو خورنده
rattletrap adjective
دارای صدای تق تق, لغزنده
wonky adjective
ضعیف, لرزان, بی ثبات, نحیف, افتادنی
slowly adverb
یواش, بارامی, باهستگی
remiss adjective
بی مبالات, بی قید, لا ابالی, غفلت کار
inactive adjective
غیر فعال, بدون فعالیت, بی اثر, تنبل, کساد
flaggy adjective
نی زار, جگن زار, دارای برگهای شمشیری, شل و ول, بی مزه
slothful adjective
تنبل, دیرپای, بی حال
effeminate adjective
زن صفت, بی رنگ, مخنی, نرم
slumbery adjective
چرتی, بی سر و صدا, خواب اور, خواب الود
slumbrous adjective
چرتی, بی سر و صدا, خواب اور, خواب الود
torpid adjective
بی حال, خوابیده, بی حس
tottery adjective
لرزان, مرتعش, متزلزل, ناپآیدار
washy adjective
ابکی, رقیق, اب زیپو, کم رنگ
atonic adjective
بی تکیه, بی صدا, بی قوت, ضعیف, مربوط بسستی و بی قوتی
asthenic adjective
ضعیف, ناتوان
slumberous adjective
چرتی, بی سر و صدا, خواب اور, خواب الود
rickety adjective
زهوار در رفته, ضعیف, لق, نرم استخوان
doddered adjective
بی شاخه, شکسته
wishy-washy adjective
ابکی, رقیق, زیپو, بی مزه
Find more words!
Use * for blank tiles (max 2) Advanced Search Advanced Search
Use * for blank spaces Advanced Search
Advanced Word Finder
See Also in Farsi
Similar Words
Translate from Farsi
go
Word Tools Finders & Helpers Apps More Synonyms
Copyright WordHippo © 2024