Appearance
Use device theme  
Dark theme
Light theme

What does ثابت mean in Farsi?

English Translation
More meanings for ثابت
fixed adjective
معین, مقطوع, مقرر, ماندنی, جایگیر
constant adjective
پایدار, دائمي, ثابت قدم, استوار, باثبات
stable adjective
پایدار, باثبات, استوار, محکم, پایا
steady adjective
مداوم, استوار, پی در پی, محکم, متین
permanent adjective
دائمي, پایدار, ابدی, پایا, ماندنی
firm adjective
سفت, محکم, استوار, سخت, راسخ
invariant adjective
یکسان, نامتغیر, غیر متنوع
invariable adjective
تغییر ناپذیر, نامتغیر, یک نواخت
immovable adjective
غیر منقول, استوار, راکد, راسی
true adjective
درست, واقعی, صحیح, حقیقی, راستین
immobile adjective
بی حرکت, بی جنبش, جنبش ناپذیر
staid adjective
موقر, متین, ارام
irremovable adjective
معزول نشدنی, برداشته نشدنی
lasting adjective
بادوام, ماندنی, دیرپای, پایا, پاینده
equable adjective
ثابت
loyal adjective
وفادار, با وفا, صادق, وظیفه شناس, امین
standstill noun
وقفه, ایست, تعطیل, بدون حرکت
resolute adjective
مصمم, ثابت قدم, پا بر جا
fiducial adjective
امانتی, اعتمادی, وابسته به امین ترکه, معتمد
indelible adjective
ماندگار, پاک نشدنی, محو نشدنی
pat adjective
بهنگام, بموقع
changeless adjective
تغییر ناپذیر, پایدار, بی تغییر
thetical adjective
وضع شده, معین, مطلق, وابسته به یا شامل پایاننامه
thetic adjective
مطلق, معین, وضع شده, وابسته به یا شامل پایاننامه
inalterable adjective
تغییر ناپذیر
incommutable adjective
استحاله ناپذیر, تبدیل ناپذیر, غیر قابل تعویض, سبک نشدنی, تخفیف ناپذیر
hard and fast adjective
سخت ومحکم, غیر قابل تغییر وانحراف, سخت گیر
Find more words!
Use * for blank tiles (max 2) Advanced Search Advanced Search
Use * for blank spaces Advanced Search
Advanced Word Finder
See Also in Farsi
Translate from Farsi
go
Word Tools Finders & Helpers Apps More Synonyms
Copyright WordHippo © 2024